نوژاجونی وخریدروزپدر
سلام دخترگل.الان نزدیک ٥روزه که اومدیم خونه مامان خودم.خیلی داری اذیتم میکنی .همش میخوای که بغلم باشی اما نمیدونی که من زیادنمیتونم بغلت کنم .کاش میدونستی.دیشب تا حالاهم ازبینی کوچولوت مثه آبشارنیگاراآب میادآخه نمیدونم شما چرااینقده زودسرمامیخوری.دستمال که میومدطرف بینیت گریه میکردی.سرحالی فقط آبریزش داری.امروزبرات شربت سرماخوردگی میگیرم.٥شنبه باخاله هنگامه رفتیم بیرون برای خرید روزپدرشماروهم برده بودیم فروشنده ازشماکلی خوشش اومده بودتاحدی که طاقت نیاوردواجازه گرفت وشماروبغل کرداما شما گریه کردیو اومدی بغل خاله.خیلی خوابت میومد.من نمیدونم هروقت میخوام ببرمت بیرون شماخوابت میادوکلی نق میزنی .بالاخره براباباجونیت ٢تاشلوارجین و١...
نویسنده :
مامان حسنیه
11:28